« آواي رودکوف» خود را به اخلاق حرفه‌اي روزنامه‌نگاري پايبند مي‌داند و مبناي فعاليت اين سايت بر سه اصل « بيطرفي » ، «دقت » و « انصاف » استوار است.

      
برچسب ها
انتخابات کهگیلویه بزرگ تایید شد بزرگواری بیانیه داد:
سوال اساسی این است که آیا افزایش مشارکت در انتخابات به قیمت پایمال شدن آرای پاک مردم حوزه انتخابیه‌ام، دلیلی منطقی بود؟
کد خبر: ۳۵۴۷۲   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۱۲/۲۹

توصیه ویژه:
روزنامه جمهوری اسلامی نوشت: این را باید مسئولان بدانند که مردم، انتخابات مهندسی شده را قبول ندارند و آن را تضییع حقوق قانونی خود می‌دانند.
کد خبر: ۳۴۱۶۶   تاریخ انتشار : ۱۴۰۲/۰۴/۲۰

در دیدار با جمعی از مردم استان تهران؛
دکتر احمدی نژاد در دیدار با جمعی از مردم استان تهران گفت: خیلی راحت و رسما می گویند که ما می خواهیم انتخابات را مهندسی کنیم. به یک عده می گویند نیایید، یک عده را تهدید می کنند که نیایند، یک عده را هم رد می کنند، ته آن، کسی می ماند که خودشان می خواهند! اگر می‌خواهید، فرد خاصی را بیاورید که مردم بارها به او رای نداده اند، مردانه بیایید بگویید که ای ملت این را می‌خواهیم شما هم هیچکاره‌اید، نه اینکه او را به حساب ملت بیاورید!
کد خبر: ۳۰۲۹۷   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۲/۲۱

انتخابات 1400؛
تحلیلگر و فعال رسانه ای، راه رای آوردن در انتخابات را کسب محبوبیت دانست و گفت: راه محبوب شدن نامزدها این است که ‌«پچ پچ‌ها» و سخنان درگوشی مردم را بلند بگویند به نحوی که مردم مطمئن شوند این فرد از نیاز آنها اطلاع دارد البته شرط اصلی محبوبیت صداقت است.
کد خبر: ۳۰۰۸۴   تاریخ انتشار : ۱۴۰۰/۰۱/۱۴

سیاسی؛
احمدی‌نژاد رئیس دولت بهار به اظهارات اخیر حدادعادل درباره احتمال کاندیداتوری وی در انتخابات ۱۴۰۰ واکنش نشان داد.
کد خبر: ۲۹۸۴۳   تاریخ انتشار : ۱۳۹۹/۱۲/۰۳

استاندار خوزستان در جلسه ستاد انتخابات خوزستان با فرمانداران اظهاراتی را بر زبان آورده که با واکنش های بسیاری همراه بوده است. مقتدایی بدون توجه به نقش قانونی شورای نگهبان، به تحریک فرماندارن پرداخته و می‌گوید: وظیفه فرمانداران است که نسبت به تصمیم های غیرمنطقی و نامزدهایی که بی جهت احراز صلاحیت نمی شوند، اعتراض کنند!، زیرا این مساله هیچ فرقی با تقلب در صندوق های رای گیری ندارد! به گزارش سرویس سیاسی پایگاه 598، یکی از موضوعاتی که در زمینه انتخابات، همیشه مورد هجمه برخی جریان های سیاسی قرار داشته است، موضوع نظارت‌های شورای نگهبان بر روند انتخابات و بررسی صلاحیت کاندیداهای انتخاباتی است. این اعتراضات و هجمه ها درحالی صورت می گیرد که وظیفه نظارت و بررسی صلاحیت کاندیداها از جمله وظایفی است که براساس قانون اساسی برعهده این شورا که شامل شش فقیه و شش حقوقدان است، گذاشته شده است و این نظارت ها فراتر از قانون صورت نمی گیرد. طبق روال هر دوره، عده ای که توسط این شورا به منظور کاندیداتوری انتخابات به استناد سوابق و کارنامه عملکردشان، صلاحیت شان تأیید نمی شود، به این موضوع اعتراض می کنند و برخی هم به نوعی از قانون تمکین نمی کنند و دست به اعتراض می زنند. البته در چارچوب قانون نحوه اعتراض به رأی شورای نگهبان مشخص شده است و هر شخصی که نسبت به رأی این شورا اعتراضی داشته باشد، می تواند آن را اعلام نماید تا مورد بررسی قرار گیرد؛ اما از آنجایی که برخی تا زمانی که قانون به سودشان باشد و منافع آنها را تأمین کند به آن ارج می نهند؛ پس از اعلام عدم احراز صلاحیت شان برای کاندیداتوری انتخابات دست به هوچی گری می زنند و این شورا را به انواع تهمت ها متهم می کنند.در این بین عبدالحسن مقتدایی استاندار خوزستان در جلسه ستاد انتخابات خوزستان با فرمانداران اظهاراتی را بر زبان آورده که با واکنش های بسیاری نیز همراه بوده است. استاندار خوزستان با بیان اینکه هیچکس حق مهندسی انتخابات را ندارد، گفت: رد صلاحیت بی جهت و غیرمنطقی داوطلبان انتخابات، فرقی با تقلب در صندوق‌های رای‌گیری ندارد! مقتدایی بدون توجه به نقش قانونی شورای نگهبان، به تحریک فرماندارن پرداخته و می‌گوید: نه هیات های اجرایی و نه هیات های نظارت، هیچکدام حق ندارند تعیین کنند چه کسی به مجلس برود؛ نه ما می توانیم همه داوطلبان را تایید کنیم و نه آنها می توانند همه را ردصلاحیت کنند. وی هر انتخابات را یک رفراندوم برای نظام دانست و گفت: ملت در این انتخابات برای تجدید عهد با نظام می آید به همین دلیل باید فضای سیاسی باز باشد و هیچکس (چه هیات نظارت و چه هیات اجرایی) حق دخل و تصرف منفی در قانون را ندارد. مقتدایی خطاب به فرمانداران گفت: وظیفه فرمانداران است که نسبت به تصمیم های غیرمنطقی و نامزدهایی که بی جهت احراز صلاحیت نمی شوند، اعتراض کنند، زیرا این مساله هیچ فرقی با تقلب در صندوق های رای گیری ندارد. وی افزود: هیات های اجرایی و نظارت وظیفه دارند از ابزاری در اختیار خود، برای برگزاری انتخابات استفاده کنند اما هیچکدام نباید از این جایگاه سوءاستفاده کرده، و از قدرت خود برای طراحی خاص در انتخابات استفاده نکنند. وی تصریح کرد: فرمانداران در هر جا که احساس می کنند نمی توانند وظایف خود را به درستی انجام دهند، بهترین خدمتی که می توانند انجام دهند این است که از سمت خود استعفا دهند؛ همانگونه که من نیز اگر روزی ببینم که حرف غیرمنطقی در میان است، استعفا می دهم. وی با اشاره به جلسه انتخاباتی اخیر که با حضور دبیر شورای نگهبان برگزار شده اظهار کرد: در این جلسه بر روی حق الناس و ترس از خدا و قیامت تاکید شده بود و من در این جلسه دو سوال مطرح کردم که هر دو ‘بشیری’ نبود و ‘نذیری’ بود. استاندار خوزستان همچنین با اشاره به نزدیک شدن به موعد انتخابات گفت: شروع این فرآیند نباید باعث دلسردی مردم شود زیرا ما هم مجبور هستیم جواب گردنکشان منطقه و جهان را بدهیم و هم در مذاکرات پشتیبانی مردم را داشته باشیم. وی افزود: حکومت داری وابسته به مردم است و حکومت بدون پشتوانه مردم نمی تواند کاری از پیش ببرد. مقتدایی با تاکید بر در نظر گرفتن روال قانونی در تایید صلاحیت ها اظهار کرد: در تایید صلاحیت ها نباید مصلحت ها در نظر گرفته شود و رد صلاحیت هیچکدام از داوطلبان انتخابات نباید مبهم باشد و فرمانداران باید برای تک تک افرادی که صلاحیت آنها احراز نشده توضیح بخواهند و اطلاع رسانی کنند. در خاتمه فرازهایی از فرمایشات رهبر معظم انقلاب در مورد رای شورای نگهبان را جهت اطلاع جناب آقای مقتدایی جلب میکنیم: بررسى صلاحیت‏ها در دموکراسى‏هاى دنیا رایج است‏ این‏که برخى تلاش دارند بررسى صلاحیت‏ها در انتخابات را به‏عنوان یک اشکال نظام اسلامى مطرح کنند، سخن غیرفنى و ناشیانه‏‌اى است، زیرا بررسى صلاحیت کاندیداها و عبور آن‏ها از صافی‌هاى قانونى، در دموکراسی‌هاى دنیا وجود دارد. باید در انتخابات، افرادى حضور یابند که داراى صلاحیت‏ها و حدّ و اندازه‌هاى لازم براى مسئولیت ریاست جمهورى باشند. 17/12/1391 صلاحیت داوطلبین باید احراز شود روالِ احراز و تشخیص صلاحیت، یک روال همه‏جایىِ دنیایى است و مخصوص ایران هم نیست. در همه‏جا وقتى انسان براى مسئولیتى مأموریت دارد که مسئول معیّن کند، قهراً تفحّص و جست‌وجو مى‏کند که آیا این شخص صلاحیت دارد یا ندارد؟ این هیچ ارتباط ندارد به این‏که (مثلاً) مجلس شوراى اسلامى باشد یا غیر مجلس شوراى اسلامى. بنابراین کار، کار معمولى‏اى است؛ کارى است که در همه‏جاى دنیا و پیش همه عقلاى عالم انجام مى‏گیرد. 24/10/1382 حق انتخاب‏شدن، حق شهروندى معمولى نیست‏ بعضى می‌گویند حقّ شهروندىِ انتخاب‏ شدن را نبایستى سلب کرد. حقّ انتخاب‏ شدن، حق شهروندى معمولى مثل حقّ شغل و کسب و کار و ساکن ‏شدن در شهر و راه ‏رفتن در خیابان و خریدن اتومبیل و ... نیست. این یک حقّ شهروندى است که براى دارنده آن، صلاحیت‌هایى لازم است که این صلاحیت‌ها باید احراز شود. مسئول احرازش هم فقط شوراى نگهبان نیست؛ هم وزارت کشور است، هم شوراى نگهبان که باید صلاحیت‌ها را احراز کنند. 26/9/1382 شوراى نگهبان و مسئله اعتبار انتخابات‏ مسئله شوراى نگهبان در قانون اساسى کشور ما، یک مسئله بسیار مهم و بزرگ و منحصر به‏ فرد است؛ هم وظیفه تشخیص موافقت قوانین مجلس با شرع مقدس و با قانون اساسى، بسیار وظیفه بزرگى است که اگر این وظیفه نباشد، ادامه اسلامی بودن و شرعی بودن حکومت به‏ هیچ وجه تضمین ندارد. هم وظیفه تفسیر قانون اساسى، بسیار وظیفه سنگین و با اهمیتى است که آن‌جایى که اصلى از اصول قانون اساسى به ‏دلیلى مورد ابهام قرار می‌‏گیرد، نظر شوراى نگهبان فصل الخطاب است و اعتبار نظر شوراى نگهبان، هم‏وزن اعتبار اصل قانون اساسى است. هم‏چنین وظیفه نظارت شوراى نگهبان بر انتخابات و تضمین صحت انتخابات، از جمله کارهاى بسیار بزرگ و مهمى است که در قانون اساسى برعهده شوراى نگهبان گذاشته شده است. اگر نظارت شوراى نگهبان نباشد و اگر تأیید صحت انتخابات به ‏وسیله شوراى نگهبان انجام نگیرد، اصل این انتخابات زیر سؤال خواهد رفت و اعتبار خود را از دست خواهد داد؛ چه انتخابات مجلس، چه انتخابات خبرگان، چه انتخابات ریاست جمهورى و هر انتخاباتى که نظارت آن برعهده شوراى نگهبان است. این وظایفِ یکى از دیگرى مهمتر، همه بر دوش شوراى نگهبان گذاشته شده است. 20/4/1386
کد خبر: ۸۴۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۴/۱۰/۲۷

به گزارش سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com: اصلاح طلبان همواره سعی در به میدان کشیدن اکثر مردم دارند و از انتخابات حداکثری حمایت کرده‌اند. اگر ایران وجود نداشته باشد اسلام در مدل شیعی را نمي‌توانيم حفظ، تقویت و گسترش دهیم. برخی اعضای اصلاح طلب شورای شهر به دنبال حزب اتحاد ملت هستند. اصولگرا از ایجاد جریان رقابت آزاد نگران است و با ابهام و اتهام سعی می‌کند هر گونه رقیب را حذف کند. اصولگرایان فاقد پایگاه مردمی هستند. در انتخابات ۹۲ کسانی که به دنبال مهندسی انتخابات بودند با مهندسی مواجه شدند. درشرایط برابر، مردم جریان اصلاحات را به هر جریان دیگري ترجیح می‌دهند. تنها با وجود مجلس اعتدالی، دولت اعتدالی می‌تواند راه خود را پیش ببرد. كيانوش راد از فعالان سياسي و حزبي در سه دهه اخير در گفت‌وگو با قانون به بررسي و نقد سياست ورزي از طريق احزاب و نيز رويدادهاي جاري كشور پرداخته است.   چرا در ایران احزاب پا نمي‌گيرد؟ حزب یک پدیده مدرن انسانی است که در شرایط و بستر خاصی شکل گرفته و اگر از شرایط خود جدا شود و در زمینه دیگری قرارگیرد، کار کردهای خود را كامل نشان نمی‌دهد. متاسفانه در جامعه ما ساختار‌های اجتماعی و اقتصادی به معنای کامل با وجود حزب شکل نگرفته است و همچنین به لحاظ فرهنگی میل به حركات فردی وجود دارد.  از سوی دیگر نوعی نگاه منفی به فعالیت‌های حزبی و سیاسی وجود دارد و در ساده‌ترين برخورد، حکومت مخالفان خود را به وابستگی به بیرون متهم می‌کند. در این فضای مبهم، فعالیت و کار حزبی با مشکلات عدیده‌ای مواجه است. دو عامل از سوی حکومت و فعالان سیاسی اصلی‌ترین عواملی است که برای فقدان کار حزبی در ایران می‌توان نام برد.اول اينكه حکومت باید به شرح صدر رسیده باشد تا انتقادات، مخالفت‌ها و اعتراضات را در درون خود جذب کند و در بازخورد مثبت آنها را در تصميمات خود به جامعه برگرداند. مسئله دوم اينكه فعالان سیاسی باید به واقع بینی رسیده باشند که همه چیز را به یک باره نمي‌توان به دست آورد و باید آرمان‌های خود را در قالب سیاسی، اجتماعی و فرهنگی ایران پیش ببرند.   آيا كارهاي حزبي معايبي ندارد؟ هر کار جمعی احتمال خطا دارد ولی همواره کار فردی از میزان آسیب پذیری بیشتری برخوردار است و تاثیرگذاری کمتری نیز دارد ومعدل کار حزبی قابل قبول‌تر است.   براي جدي تر شدن فعاليت هاي حزبي در ايران چه راهكاري ارائه مي‌دهيد؟ باید کار حزبی در کشور تقویت شود و اگرزمانی در بازنگری قانون اساسی وجود احزاب را در شیوه پارلمانی خود به شیوه محسوس‌تر لحاظ کنیم، می‌توانیم امیدوار باشیم فعالیت‌های حزبی جدی‌تر صورت بگیرد. چون در شرایط فعلی فعالیت پارلمان ما حزبی نیست و در ساختار نظام ما احزاب به طور جدی حضور ندارند.   چرا در زمان اصلاحات كه قدرت در دستان شما بود براي اين اهداف اقدامي نكرديد؟ در دوره اصلاحات خانه احزاب به شکل منظم شکل گرفت و تعداد مجوز‌هایی که به احزاب سیاسی جدید داده شد، تسهیلات کمک به احزاب و مبالغی را که به صورت عادلانه به احزاب سیاسی واگذارشد، همه در راستاي كمك به حزب گرايي بود. شکل گیری و تاسیس خانه احزاب بعد از دوره اصلاحات به تعطیلی کشیده شد ولی به لحاظ فرهنگی باید کار گسترده‌ای می‌کردیم.   اين جديت براي حزب گرايي در ميان اصولگرايان نيز وجود دارد؟  امروز ما شاهد آن هستيم كه ضرورت شکل‌گیری احزاب را اصولگرايان نيز درک کرده‌اند. اصولگرایان نگاه به حزب را تجمیع افراد برای یک هدف از پیش تعیین شده مي‌دانند ولی در اصلاحات با اینکه آرمان‌ها كلي مورد توجه است ،حزب یک مکانیزم خود انگیخته نيز دارد و در مسائل مختلف کشور تصمیم‌گيری می‌کند. خط قرمز‌ها برای اصلاح‌طلبان افراد و شخصیت‌ها نیستند و تنها چارچوب قانون اسیاسی است که ما در آن مسیر حرکت می‌کنیم.   صحبت از خانه احزاب شد، دلايل مقاومت در برابر بازگشايي مجدد آن چيست؟ مکان‌هایی که ویژگی صنفی آنها بیشتر است باید در دست اصناف قرار بگیرد و اینکه در رای گیری چه افرادی وارد خانه احزاب شوند، مهم نيست. حتی اگر اصولگرایان وارد خانه احزاب شوند اصلاح طلبان هيچ اعتراض و نگراني ندارند. تنها نگراني ما از اين است كه كانديداهاي مارا حذف كنند.   به نظر شما اين حساسيت حاكميت به دليل اقدامات صورت گرفته توسط برخي افراد در سال‌هاي گذشته نيست؟ اگر یک نظام سیاسی تعریف درستی از منافع ملی نداشته باشد، آن نظام سیاسی  مقابل منتقدان و مخالفان قرار می‌گیرد. برای مثال اتفاقاتی در جامعه ایران رخ می‌دهد و اعتراضاتی را ما شاهد هستیم اگر این اعتراضات مساوی با براندازی شناخته شود نظام به سمت برخورد با آنها می‌رود ولی اگر به عنوان اعتراض انگاشته شود و به جای برخورد به گفت‌و‌گو رو آورده شود، مشکل حل خواهد شد. ماباید بپذیریم در فهم خواسته‌های معترضان برداشت نادرستی صورت گرفته و این موضوعات اعتراضی باعث رشد سیستم سیاسی شده است نه اينكه مشكل ايجاد كند.   در اين اعتراض‌ها به قانون تعرضي نمي‌شود؟ در این روز‌ها از براندازی قانونی نام برده می‌شود که این هم درست نیست. قانون نباید هیچ وقت زیر پا گذاشته شود ولی خود قانون اجازه اعتراض و مخالفت را نیز داده است. اکثر جریان فعال سیاسی هیچ وقت به دنبال براندازی نظام نبوده و همواره تلاش اصلاح طلبان در جهت اصلاح سیستم سیاسی كشور بوده است.   اين سخن راچگونه مي‌توان به منتقدان اصلاحات ثابت كرد؟ نوع رفتار اصلاح طلبان هنگام ورود به انتخابات یعنی اینکه نظام را قبول و تنها مردم مي‌توانند در رابطه با اتهاماتي كه به اصلاح طلبان زده مي‌شود، قضاوت كنند. اشکالی ندارد یک گروه، جناح دیگری را برانداز بنامد. بايد توجه داشت که بالا‌ترین فساد عدم رعایت قانون است و حتی کسانی که ادعای پیاده کردن عدالت را دارند و عدالت را بدون رعایت قانون پیاده مي‌کنند، چیزی غیر از فساد در بر ندارد. محدودیت‌های قانوني  را باید با قانون مرتفع کرد، ولی اینکه مسئولان با بهانه اینکه من برای مردم کار می‌کنم و اگر قانون جلوي پای من را گرفته باشد باید آن را دور بزنم درست نيست و سیاست رابین هودی ما را به جایی نمی‌رساند. عدالت قانونمدارانه ما را به پیش می‌برد و ما باید به اجرای قانون اساسی تاکید کنیم. ..                                                                                                                                             اصولگرايان مدعي هستند اگر جبهه اصلاحات حرف هاي حكومت پسند بزند، بدنه اجتماعي خود را از دست خواهد داد، شما اين ادعا را قبول داريد؟ انتخابات برای تامین منافع مردم صورت می‌گيرد و طبق قانون اسیاسی حاکمیت متعلق به مردم است و همه مردم فارغ از رنگ، آيین و مذهب در تعیین سرنوشت خود دخیل هستند. شما شاهد هستيد حتی رهبری در انتخابات سال 92گفتند کسانی که نظام را قبول ندارند در تعیین سرنوشت خود دخالت کنند. وقتی رهبری و قانون به این صراحت تاکید بر حضور مخالفان در انتخابات می‌کنند كسي نمي‌تواند نسبت به رای مردم بی‌تفاوت باشد. ما اگر ادعای مخالفت با اسلام هراسی را در جهان داریم ابتدا باید اسلام هراسی را در داخل جامعه برچینیم. چرا در هنگام راهپیمایی ۲۲ بهمن خانم‌های کم حجاب را نشان می‌دهند ولی در مواقع دیگر در خیابان پلیس به دنبال آنها می‌رود و  برخورد می‌کند!؟ اصلاح طلبان همواره سعی در به میدان کشیدن اکثر مردم دارند و از انتخابات حداکثری حمایت کرده‌اند.   به نظر شما نبايد حريم ارزش‌هاي ديني حفظ شود؟ توجه داشته باشيم این سخن قابل دفاعی است که اگر ایران وجود نداشته باشد اسلام در مدل شیعی را نمي توانيم حفظ، تقویت و گسترش دهیم. دفاع از مسلمین جهان در چارچوب تعریف شده همواره و همیشه ممکن است و نمی‌شود نسبت به مسائل جهان اسلام بی‌تفاوت بود ولي ناديده گرفتن منافع ملی راهی است که مارا به خطا می‌کشد.   حزب اتحاد ملت با حزب مشاركت ارتباطي دارد؟ این حزب مانند سایر احزاب اعضايي را دارد که با گرایش‌های مختلف هستند، برخی اعضای شورای شهر که اصلاح طلب بوده‌اند به دنبال ایجاد این حزب هستند مانند هر حزب دیگری باید در انتظار نشست تا اساسنامه آنها تعیین شود و بعد از آن با موضع‌گیری‌هایی که دارند ما بتوانيم در باره آنها قضاوت كنيم ولی افراد موسس این حزب در دایره اصلاح طلبان قرار دارند.   چرا درباره تشكيل اين حزب مخفي‌كاري مي‌شود؟ جریان اصولگرا از ایجاد جریان رقابت آزاد نگران است و با ابهام و اتهام سعی می‌کند هر گونه رقیب را حذف کند. اصولگرایان صاحب آرا هستند ولی نه حداکثری چرا كه اصولگرایان فاقد پایگاه مردمی هستند. آنها براي پيروزي دو راه حل را در پيش گرفته اند؛ یا باید از رانت‌های انتخاباتی مانند کنار گذاشتن رقبا بهره بگیرند و در میدان بدون رقیب بتازند یا باید به بازسازی فکری و فلسفی خود برای اداره کشور بپردازند. اصولگرایان باید مفهوم آرای مردم رابفهمند و فلسفه سیاسی خود را تصحيح کنند. اگر اصولگرایان حق حاکمیت واقعی مردم را تبیین کنند، می‌توان در یک رقابت آزاد پیروز شد و جناح پيروز نقش خود را در اداره كشور ايفا كند.   جناح هاي رقيب را به دو طيف تقسيم كرديد، آيا جايگاهي براي جريان اعتدال هم در انتخابات سال آينده داريد؟ بعید مي‌دانم تيم آقاي روحاني قصد ورود به انتخابات را در جايگاه دولت داشته باشد ولی نمی‌توان منکر شد احزابی که حامی دولت بودند، مانند اعتدال و توسعه در انتخابات پر تلاش باشندو اگر اصلاح طلبان بخواهند مجلسی متعادل و غیر تندروشکل بگیرد باید از همگرایی بیشتری استفاده كنند وجلوی تکثر را بگیرند. نبايد فراموش شود اشتباه حریفان باعث پیروزی جناح دیگر می‌شود و ديديم در انتخابات ۹۲ کسانی که به دنبال مهندسی انتخابات بودند با مهندسی مواجه شدند. اصلاح طلبان حتما باید سعی در ایجاد اجماع حداکثری با خواسته‌های حداقلی در انتخابات آینده داشته باشند و اين خواسته تنها با همگرايي به دست مي آيد.   اين همگرايي را در نيرو هاي اصلاح‌طلب و به ويژه در نشست اخير مي توان حس كرد؟ بعد از سال‌ها اولین حضور اصلاح طلبان خود را نشان داد. در نخستين گام ممکن بود كاستي‌هايي باشد ولی در ادامه باید هماهنگی‌هایی صورت گيرد تا مشكلات مرتفع شود.   عدم حضور برخي چهره‌ها دليل خاصي داشت؟ خير. تنها دليل اينكه برخي چهره ها و افراد جريان اصلاح طلب در نخستين همايش اصلاحات بعد از 6 سال شركت نكردند، اين بود كه هماهنگي‌هايي بايد صورت مي گرفت و انجام نشد.   گاهي چهره هاي اصلاح طلب در مورد دولت اظهار نظر هايي مي‌كنند كه مخالفان اعتدال آن را عليه روحاني به كار مي‌گيرند،آيا عمدي در اين گونه اظهارات وجود دارد؟ تصور نمي كنم عمدي در كار باشد. به اعتقاد من در فضای سیاسی باید از سخنان سیاسی استفاده شود. اصلاح طلبان شاید استراتژی متفاوتی از دولت داشته باشند ولی اینکه در یک حرکت سیاسی ما ناگزیریم خود را به جريانات نزدیک‌تر، نزدیک کنیم، از این قاعده پیروی می‌کنیم. گاهی ما به عنوان یک کنشگر سیاسی سخن می‌گوییم و برخی اوقات شخصی حرف می‌زنیم و نبايد خارج از عرف سخن بگوييم.   آینده مجلس را چگونه ارزیابی می‌کنید؟ می‌توانید با اصولگرایان مقابله كنيد؟ من اعتقاد دارم درشرایط برابر مردم جریان اصلاحات را به هر جریان دیگري ترجیح می‌دهند. ولی چون ممکن است موانعی باشد ما باید با احتیاط ‌بيشتري عمل کنیم تا مجلس را نه هماهنگ با دولت بلکه غیر مزاحم دولت تشکيل دهیم. تنها با وجود مجلس اعتدالی، دولت اعتدالی می‌تواند راه خود را پیش ببرد و هر وقت دولت اصلاح طلب داشتیم، مجلس اصلاح طلب را دنبال می‌کنیم ولی برای این دولت باید مجلس اعتدالی تشكيل شود.   اگر اين پولي كه رحيمي مدعي است به نامزدهاي انتخاباتي مجلس هشتم داده  در دوره اصلاحات پرداخت مي شد چه برخوردي با اصلاح طلبان صورت مي‌گرفت؟ در دوره‌های مختلف افرادی با انگيزه‌های متفاوت برای تبلیغات به نمایندگان کمک می‌کردند و اين روند در جهان رواج دارد. ولی استفاده از پول‌های حرام كه در اختيار افراد بد نام و مسئله دار است، برای هر شخص و هر جناحي پسنديده نيست. در بعضی از کشور‌ها مکانیزم دولت راه قانونی را برای کمک برخی از شرکت‌ها به احزاب سیاسی بازگذاشته است كه اين یک سیستم شفاف و قابل رویت براي مردم است كه اين روند از فساد سیاسی جلوگیری می‌كند. ولی اتفاق نادری که در دوره احمدی‌نژاد وتوسط معاون اول او صورت گرفت دخالت سازمان یافته وسیستماتیک در استفاده از پول‌های دولتی و شبهه‌ناک در پیروزی یافتن یک جریان خاص سیاسی بود.اين جريان خاص متاسفانه بیشترین شعار‌های پایبندی به اصول اخلاقی و اسلامی را  سر داده‌ بود و رقبای خود را به بی‌دینی متهم مي كرد. اگراین اتفاق در مجلس ششم یا دوران اصلاح‌طلبان اتفاق مي افتاد، قيامت مي‌شد و همين جناح فضا را آنچنان تیره و تار نشان مي‌دادند که گويي اسلام و نظام از بین رفته است. اما ماشاهد آن هستيم كه وقتي اين فاجعه در میان اصولگرایان صورت مي گيرد با بهانه هاي گوناگون و پرده پوشي  سعی مي شود براي  حفظ جایگاه خود اقدام كنند.   برخي مي گويند در زمان اصلاحات نيز از اين‌گونه اتفاق ها رخ داده است،چه پاسخي به منتقدان داريد؟ مجموعه مدیران دوره اصلاحات و دوره‌ای که دولت هفتم و هشتم سر کار بود از جمله پاکدست‌ترین افراد در طول دوره اجرایی جمهوری اسلامي بوده است. پاکدستی دولت‌های هفتم وهشتم به نحوی بوده است که اصولگرایان نيز بار‌ها بر آن تاکید كرده‌اند.   اصولگرايان در واكنش به اين ماجرا بايد چه اقدامي را انجام دهند؟  صداقت و شفافیت در برخورد با مردم و پذیرش فساد بزرگ سیاسی که در دولت احمدی‌نژاد اتفاق افتاد از سوی محافظه کاران می‌تواند به ترمیم بخشی از ضایعه‌ای که به جناح اصولگرا خورده است را پوشش دهد.
کد خبر: ۵۷۶۸   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۱۱/۲۹

اصولگرایان اگر می‌خواهند مجددا به قدرت بازگردند باید دعا کنند تا آقای احمدی‌نژاد راضی به کاندیداتوری شود. اگر اصولگرایان می‌خواهند آقای روحانی در سال 96 رئیس‌جمهور نشود باید حتما به دنبال آقای احمدی‌نژاد بیایند چراکه کسی را برای رقابت با آقای روحانی ندارند. سایت تحلیلی خبری آوای دنا  avayedena.com عبدالرضا داوری از جمله افراد نزدیک به محمود احمدی‌نژاد است که در نوشته‌ها و گفت‌وگوهایش به شکلی صریح از محمود احمدی‌نژاد دفاع می‌کند. داوری در مصاحبه تفصیلی‌اش با ایلنا، به نقد و بررسی دولت روحانی می‌پردازد و می‌گوید که روحانی اولین دولتی خواهد بود که شاید دور دوم ریاست جمهوری را نبیند و دلیل آن را تقابل روحانی و دولتمردانش با محمود احمدی‌نژاد می‌داند و البته می‌گوید تقابل روحانی با احمدی‌نژاد برای راضی نگه داشتن آیت‌الله هاشمی رفسنجانی است چراکه روحانی بدون برنامه‌ریزی هاشمی خواب ریاست جمهوری را هم نمی‌دید. از دیگر سو، وی می‌گوید که روحانی در عرصه‌ای "سیاست خارجی" قدم گذاشته و سرمایه‌گذاری کرده است که پارامترهایش دست وی نیست و اینک نیز می‌گوید توافق هسته‌ای در کار نخواهد بود. داوری از سوی دیگر مدعی عدم برنامه‌ریزی محمود احمدی‌نژاد برای انتخابات مجلس و ریاست جمهوری آتی است و البته بیان می‌کند که اصولگرایان برای بازگشت به قدرت چاره‌ای جز رجوع به محمود احمدی‌نژاد را ندارند. متن کامل مصاحبه دکتر عبدالرضا داوری با خبرگزاری ایلنا در ادامه آمده است: ارزیابی‌تان از عملکرد دولت آقای روحانی چیست؟ دولت آقای روحانی در این مدت دو خطای استراتژیک داشته است. خطای اولشان این بود که تمام تخم مرغ‌هایشان را در سبد مذاکرات هسته‌ای قرار داده‌اند و تمام توفیقات دولتشان را به توفیق در عرصه مذاکرات هسته‌ای گره زده‌اند که طبیعی است کمترین نوسان مثبت یا منفی در عرصه مذاکرات، می‌تواند کل عملکرد دولت را در محور مثبت یا منفی تحت‌الشعاع قرار دهد. در حوزه سیاسی هم دولت ایشان یک خطای عمده دیگر دارند و آن هم اینکه هویت مقابل خود را آقای احمدی‌نژاد تعریف کرده است، به یک معنا "دگر" دولت یازدهم را دولت نهم و دهم می‌دانند و ماموریت دولت خود را بازگرداندن عقربه‌های زمان به پیش از سال 1384 تعریف کرده است. این رفتار دولت یازدهم، سبد آراء آقای روحانی را به شدت آسیب‌پذیر کرده است چون به دلیل حملات غیرمنصفانه و بعضا کینه‌توزانه آقای روحانی و دولتشان به آقای احمدی‌نژاد و دولت قبل، آراء بخش مهمی از جامعه که در مناطق روستایی و کمتر توسعه‌یافته و حاشیه‌ای قرار دارند و تقریبا 75 درصد کل سبد آرا در هر انتخاباتی را شامل می‌شوند و به آقای احمدی‌نژاد شدیدا علاقه‌مند هستند در تضاد روحانی- احمدی نژاد که دولت یازدهم دنبال می‌کند از سبد آقای روحانی خارج می‌شود، آن هم در شرایطی که بخش مهمی از این اقشار در انتخابات سال 92 به آقای روحانی رای داده‌اند. بنابراین معتقدم با روند حملات کنونی علیه دولت قبل، آقای روحانی در جلب آراء این بخش مهم از جامعه دچار مشکل خواهد شد ضمن آنکه نظرسنجی‌های معتبر هم این پدیده را تایید می‌کند. یعنی می‌خواهید بگوئید که دیگر آقای روحانی در آن طبقاتی که گفتید حامی ندارد. معتقدم وقتی آقای روحانی بر اساس تحلیل و دستورالعملی که از آقای هاشمی دریافت کرده‌اند، هویت مقابل خود را آقای احمدی‌نژاد نشان می‌دهد، عملا سبد آرای کسانی که به آقای احمدی‌نژاد سمپاتی و علاقه دارند را از دست داده است. شما می‌گوئید آقای روحانی هویت خودش را بعد از انتخابات آقای احمدی‌نژاد قرار داد اما قبل از انتخابات هم اینکه هویت مقابل آقای روحانی، فردی مانند احمدی‌نژاد است، مشخص بود. در فضای عمومی کشور این طور نبود. شما صرفا فضای نخبگان، روشنفکران، دانشگاهیان و روزنامه‌نگاران را معیار ندانید. بدنه عمومی توده‌ها به ویژه در شهرهای کوچک‌تر و روستاها، به هیچ وجه تلقی‌شان این نبود که آقای روحانی در موضع ضدیت با آقای احمدی‌نژاد قرار دارد. اما در هنگام مناظرات و سفرهای تبلیغاتی، آقای روحانی صریحا به نقد سیاست‌های دولت دهم بالاخص سیاست‌های سیاست خارجی دولت می‌پرداخت. هویت مقابل آقای روحانی در انتخابات اخیر آقای جلیلی بود. آقای سعید جلیلی نزد افکارعمومی و مردم نماینده آقای احمدی‌نژاد نبود. آقای احمدی‌نژاد بارها اعلام کرد که من در انتخابات نماینده‌ای ندارم و در انتخابات هم از کسی اعلام حمایت نمی‌کنم. مردم این پیام را دریافت کردند. اگر قرار بود ضدیت با آقای احمدی‌نژاد، موجب رای‌آوری باشد باید آقای قالیباف رئیس‌جمهور می‌شد؛ چون در ایام پیش از انتخابات خرداد 92، بیشترین حملات علیه دولت آقای احمدی‌نژاد را آقای قالیباف و تیم سیاسی رسانه‌ای نزدیک به شهردار تهران ساماندهی کرد. پس از تحلیل‌ محتوای گفتارهای انتخاباتی کاندیداهای انتخابات ریاست جمهوری 92 متوجه شدیم که آقای قالیباف 3.7 برابر بیشتر از آقای روحانی علیه دولت دهم و آقای احمدی‌نژاد سخن گفته بود. اتفاقا کاندیداهای اصولگرا رای نیاوردند چون تمام هویت‌شان را در ضدیت‌ با آقای احمدی‌نژاد قرار داده بودند. با این حساب، با توجه به تحلیل شما اگر آقایان قالیباف و جلیلی هویت‌شان را در ضدیت آقای احمدی‌نژاد قرار نمی‌دادند، احتمال بیشتری برای ریاست جمهوری داشتند. شک نکنید که اگر اصولگرایان با پرچم ضدیت با آقای احمدی‌نژاد حرکت نمی‌کردند و در عین حال با بی‌تدبیری کمپین انتخاباتی آقای جلیلی، صحنه انتخابات به صحنه سازش – مقاومت تبدیل نمی‌شد، آقای روحانی هیچ شانسی برای ریاست‌جمهوری نداشت. اصولگرایان باید دو کار می‌کردند. اول آنکه باید نقشه راه انتخاباتی آقای هاشمی را می‌فهمیدند و می‌دیدند که آقای هاشمی در حال مهندسی انتخابات است تا بتوانند نقشه راه آقای هاشمی را ناکام کنند و صحنه انتخابات را به مدل مورد نظر خود یعنی صحنه کارآمدی تبدیل کنند که در ذهن آقای قالیباف بود ولی همانطور که قبلا گفتم، صحنه عوض شد و انتخابات به جای رقابت بر سر کارآمدی به صحنه رفراندوم هسته‌ای و دوگانه سازش – مقاومت تبدیل شد. نکته دومی که اصولگرایان باید به آن توجه می‌کردند این بود که از تقابل با آقای احمدی‌نژاد احتراز می‌کردند و نه تنها احتراز نکردند بلکه تلاش می‌کردند تا با تصویر خدمتگذار احمدی‌نژادی در صحنه حاضر می‌شدند و خود را بدیل آقای احمدی‌نژاد نشان می‌دادند که در این صورت با رای بالایی پیروز می‌شدند. البته با اقداماتی که در سال‌های 90 تا 92 بخش سیاسی – رسانه‌ای اصولگرایان علیه آقای احمدی‌نژاد سازماندهی کرد، آنان دیگر نمی‌توانستند با آقای احمدی‌نژاد تعامل کنند چراکه دو سال تقابل کرده بودند تا نماینده آقای احمدی‌نژاد را حذف کنند. شما اولین اشتباه آقای روحانی را در این دانستید که ایشان تمامی تخم‌مرغ‌های خود را در سبد مذاکرات هسته‌ای گذاشته است اما خیلی از تحلیل‌گران و صاحب‌نظران هم اعتقاد دارند که از قضا نقطه قوت و پیروزی آقای روحانی در همین عرصه مذاکرات هسته‌ای است. بهرحال توافقی صورت گرفت و مقداری از پول‌های بلوکه شده ایران آزاد شد و روند پرشتاب تحریم متوقف شد... می‌گویند پول‌ها آزاد شده، ولی مگر چقدر پول آزاد شده است؟‌ همین الان 2.8 میلیارد دلاری که قرار شده در چهار ماه به ما بدهند، در همین مدت 4 ماهه 30 میلیارد از درآمدهای صادرات نفت ایران مجددا بلوکه می‌شود. یعنی به ازاء هر یک دلار آزاد شده 11 دلار بلوکه می‌شود! ضمن آنکه در نحوه هزینه‌کرد همین دلارهای آزاد شده هم ده‌ها محدودیت وجود دارد. این مقدار هم پول را آزاد کردن بهتر از این بود که هیچ پولی آزاد نشود... عرض بنده این است که بزرگنمایی و اتکاء به این موضوع اشتباه بود. شما نباید تمامی تخم‌مرغ‌های خود را در سبدی قرار دهید وقتی همه پارامترهای آن سبد تحت کنترل شما نیست. شناخت تیم آقای روحانی از ماهیت آمریکایی‌ها، شناختی سطحی و غیرواقعی‌ است. آقایان فکر کردند که با لبخند زدن و خوش‌وبش‌های دیپلماتیک می‌توانند طرف غربی را نرم کنند که نه تنها این اتفاق رخ نداده است بلکه هرچه نرمتر برخورد کردیم سخت‌تر خوردیم. شما می‌گوئید شناخت سطحی و غیرواقعی است اما آقای ظریف به عنوان وزیر امور خارجه و رئیس تیم مذاکرات، سال‌ها در آمریکا تحصیل و زندگی کرده‌اند و علاوه بر آن، سفیر کشورمان در سازمان ملل بوده‌اند. سال‌ها حضور داشتن در آمریکا مانع عدم‌شناخت صحیح از آمریکا نیست. ممکن است فردی سال‌ها در آمریکا باشد ولی شناخت درستی از ماهیت آمریکا نداشته باشد. اعتقاد دارم آقای روحانی و تیمش شناخت درستی از امپریالیسم و استکبار ندارند. وقتی رهبری آمدند و گفتند من به مذاکرات خوش‌بین نیستم این موضع ایشان مبتنی بر یکسری داده‌ها و اطلاعات دقیق بود که چنین چیزی را بیان کردند. ولی آنقدر عملکرد دولت روحانی و آقای ظریف خوب بوده که فضای قبل شکسته و الان هیات‌های دیپلماتیک برای ورود به تهران درحال سبقت گرفتن از همدیگر هستند. مابه‌ازا این سفرها چیست؟ مابه‌ازایش این نیست که وقتی رئیس‌جمهور آمریکا به رئیس‌جمهور فرانسه می‌گوید از سفر هیات‌های اقتصادی کشورت به تهران جلوگیری کن، اولاند می‌گوید من نمی‌توانم و تورم نقطه به نقطه ما از حدود 45 درصد در حال کاهش است. ادعای کاهش تورم فقط به خاطر فضای روانی ناشی از توافق ژنو است، والا چه اتفاق مهمی در حوزه اقتصاد رخ داده است؟ اصلا چطور می‌شود که تورم پائین بیاید وقتی که رشد اقتصادی منفی است و همزمان نقدینگی ‌موجود در اقتصاد نسبت به سال قبل 30 درصد رشد کرده باشد؟ در حوزه اقتصادی به شکل واقعی هیچ اتفاقی نیافتاده است. فقط بازار ارز نسبت به رفتارهای دیپلماتیک، خوش‌بینی خود را بروز داده است و این موجب شده تا نرخ دلار در محدوده‌ای ثابت بماند. این به نظر شما دستاورد مثبتی نیست؟ این دستاورد هرچه که هست، ماهیت اقتصادی ندارد و به محض وقوع کمترین اختلال در مذاکرات، نرخ دلار جهش می‌کند. ضمن آنکه از سقوط آزاد بورس تهران غافل نشوید. شش میلیون سهامدار جزء و مردم عادی که در بازار بورس سرمایه‌گذاری کرده‌اند، در نه ماه اخیر خرد شده‌اند. واقعیت‌ها فقط شعار نیست. به نظرم، آقای روحانی در حوزه اقتصاد هیچ اقدام ملموسی نکرده است و فقط بر موج مذاکرات هسته‌ای جلو رفته است. هیچ واقعیت اقتصادی در ماه‌های اخیر تغییری نکرده است، حتی همین شیب کاهش تورم را نیز اگر بررسی کنید می‌بینید این روند از اسفند سال 91 شروع شده است و این روندی است که از دوره آقای احمدی‌نژاد با کنترل نقدینگی شروع است. بعد براساس آمارهای بانک مرکزی، رشد نقدینگی در سال 92 افزایش یافته و رشد اقتصادی‌مان هم که منفی است پس این نقدینگی افزایش یافته کجا جذب شده است؟ چطور می‌شود که با این شرایط تورم‌ با مکانیزم اقتصادی کاهش یافته باشد؟ این براساس اصول اقتصاد معقول نیست. تمام حرف من این است که تدبیر اقتصادی‌ نداشتیم بلکه اتفاق سیاسی رخ داده است و اینها آمدند از لحاظ روانی مقداری بازار را آرام کرده‌اند. این یک دستاورد نیست؟ این یک دستاورد موقت است. در سوم آذر 93، اگر توافقی صورت نگیرد، شرایط حتی بدتر از قبل می‌شود. به نظرم، شما امکان رسیدن به توافق غیرممکن می‌دانید؟ بله. چرا؟ وقتی رهبری خطوط قرمز را شفاف و بر اساس منافع ملی و محاسبات کارشناسی بیان کردند، معلوم است که این خطوط قرمز مورد مخالفت آمریکایی‌هاست. ظرفیت غنی‌سازی 190 هزار سویی که رهبری درباره غنی‌سازی اورانیوم اعلام کردند، فراتر از غنی‌سازی صنعتی است و وقتی این خطوط قرمز اعلام می‌شود نشان می‌دهد تلاش‌ها و فشارهای آمریکایی‌ها به ثمر نرسیده است. در یک دوره‌ای، اینها توانستند شکل مذاکرات را تغییر بدهند که شامل سطح و نوع مذاکرات بود. اینکه سطح مذاکرات بالاتر رفته است می‌تواند بر کیفیت مذاکرات اثرگذار باشد اما اینکه این تغییر سطح در نتیجه مذاکرات اثری داشته باشد، تصور درستی نیست. براساس آخرین گفته‌ها، حدود شصت، هفتاد درصد متن توافق جامع نهایی مورد توافق دو طرف مذاکره قرار گرفته است... خب ممکن است که حتی 99 درصد توافق صورت گیرد اما در یک درصد باقیمانده توافق نشود و این یک درصد، کل توافق را زیر سوال ببرد چون دربند آخر توافق ژنو آمده است تا در همه موارد طرفین به توافق نرسند، هیچ توافقی صورت نمی‌گیرد، به عبارتی طرفین بر سر دوراهی همه یا هیچ قرار دارند. مسئله اصلی آمریکایی‌ها با ما در مورد سطح غنی‌سازی است. آمریکایی‌ها به هیچ وجه ظرفیت غنی‌سازی 190 هزار سو را نمی‌پذیرند. مسئله اصلی ما هم رفع فوری همه تحریم‌هاست که آمریکایی‌ها هم به آسانی از این ابزار دست برنمی‌دارند. قبول دارید که آمریکایی‌ها بیش از ما به توافق جامع نیازمند هستند؟ این یک بحث دیگر است. آمریکایی‌ها اگر غنی‌سازی 190 هزار سویی را برای ایران قبول کنند، حزب دمکرات باید برای همیشه در تاریخ دفن شود. چون آنها می‌خواهند بگویند که ما بدون آنکه امتیازی به ایران بدهیم برنامه هسته‌ای ایران را تعطیل کردیم در حالی که اگر هم تحریم‌ها لغو شوند و هم ظرفیت 190 هزارسویی غنی‌سازی برای ایران تثبیت شود که اوباما در موقعیت بسیار سختی قرار می‌گیرد. البته این هدف با استقامت جدی بر سر منافع ملی کشورمان دست‌یافتنی بود اما خطای تیم آقای روحانی این بود که در آغاز کار عملا این پیام را به غربی‌ها دادندکه تحریم‌ها بر ایران موثر بوده و ما به خاطر تحریم‌هاست که آمده‌ایم و در حال مذاکره با آمریکا هستیم. این حرف شما را هم آقای روحانی و هم آقای ظریف بارها رد کردند. متاسفانه با رفتار دولت در آغاز کار و سخن گفتن از خزانه خالی و بحران اقتصادی، غربی‌ها این پیام را دریافت کردند و بر همین اساس هم رفتارشان را محکم تنظیم کردند. تا آنجا که جان کری گفت که توافق نکردن بهتر از توافق بد است. پذیرش ظرفیت غنی‌سازی 190 هزار سویی برای ایران، حتما برای آمریکایی‌ها یک توافق بد است. آقای ظریف هم بارها گفته بودند که ایران زیر بار هر توافقی نمی‌رود و توافق نکردن بهتر از توافق بد است... آقای ظریف هرچند این حرف را گفته است اما آقای کری این موضع را همان روز اول بیان کرد. با این شرایط سخن گفتن از نتیجه برد – برد کاملا بی‌معناست. شما بازی برد – برد را قبول دارید؟ من نتیجه برد – برد بین ایران انقلابی و آمریکای استکباری را از اساس قبول ندارم. چطور می‌شود با آمریکایی‌ها به نتیجه‌ای برسیم که هم پیروزی انقلاب اسلامی باشد و هم پیروزی جبهه شیطان، مگر چنین چیزی امکانپذیر است؟ اینکه شما چنین چیزی را می‌گوئید و از لفظ «شیطان» استفاده می‌کنید، بسیار ایدئولوژیک است. اما عرصه سیاست خارجی و دیپلماسی، عرصه رئالیستی است... اتفاقا استفاده از لفظ شیطان و استکبار برای جبهه غرب کاملا رئالیستی و مبتنی بر واقع‌گرایی است. جمهوری اسلامی هم قرار است ساختاری باشد که از انقلاب اسلامی دفاع کند. انقلاب اسلامی یعنی نفی همه آنچه استکبار است و تحقق کلمه توحید و توحید یعنی نفی استکبار. پس شما به هیچ وجه به مذاکرات خوشبین نیستید؟من اعتقاد دارم که مذاکرات به نقطه پایان رسیده است و در دو ماه آینده هم هیچ اتفاق معناداری نخواهد افتاد. آقای داوری! در هنگام مذاکرات یکسری واژه‌ها از سوی برخی جریانات سیاسی ظهور کرد که نمونه مشهور آن «دلواپسیم» بود. شما یا جریان آقای احمدی‌نژاد هم دلواپس هستید؟ بهرحال نگرانی جدی در مورد شیوه کنش تیم مذاکره‌کننده و پیام‌هایی که تیم دولت آقای روحانی به طرف غربی در این ماه‌ها منتقل کرده، وجود دارد. رهبری بارها از تیم مذاکره‌کننده دفاع کرده است. موضع رهبری با موضع جریان‌های سیاسی فرق می‌کند. بالآخره رهبری از یک موضع بالا جریان‌ها را هدایت می‌کنند. ولی موضع جریان‌ها سیاسی، موضع تعامل و نقد سیاسی است و نقش و سطح‌ تاثیرگذاری رهبری با جریان‌های سیاسی متفاوت است. جریان‌های سیاسی می‌توانند نگرانی‌هایشان را سریع و صریح گویند ولی رهبری به دلیل جایگاه‌شان شاید صلاح نباشد صریحا دغدغه‌ها و نگرانی‌هایشان را بیان کنند. حال به عنوان یک فعال سیاسی فکر می‌کنید این دلواپسی‌ها نزد رهبری هم وجود دارد. قطعا بیشترین دغدغه و در عین حال اشراف نسبت به منافع ملی را رهبری دارند؛ هرچند که من نمی‌دانم این دغدغه‌ها و نگرانی‌ها در کدام حوزه‌ها بیشتر است. آقای داوری! با این حال شاهد حمایت‌های مکرر مقام رهبری از دولت بوده‌ایم که در آخرین بار نیز در دیدارشان با گفتند که همه بدانند که من از دولت حمایت می‌کنم و با همه توانم به دولت کمک خواهم کرد... مگر از مقام معظم رهبری، توقعی غیر از این دارید؟‌ ولی نوع حمایت... اگر به نوع حمایت باشد، حمایت‌هایی که رهبری از آقای احمدی‌نژاد داشتند، در هیچ دوره‌ای مشابه ندارد. حمایتی که رهبری از دولت آقای احمدی‌نژاد کردند، حمایت گفتمانی بود و نه فقط حمایت اجرایی. به غیر از دولت آقای احمدی‌نژاد، رهبری از هیچ دولتی، حمایت گفتمانی نکردند. دوما، مگر از مقام معظم رهبری، توقعی غیر از این دارید؟‌ بهرحال سیاست رهبری در حمایت از دولت‌ها یک سیاست قطعی بوده است هرچند من حمایت ویژه‌ای هم از سوی مقام معظم رهبری در این ماه‌ها ندیده‌ام و فکر می‌کنم که حمایت‌هایی هم که ایشان تاکنون داشته‌اند، در راستای همان حمایت‌های متداول و معمول و جاری بوده است. ولی بالآخره ایشان مذاکره‌کننده‌کنندگان را فرزندان انقلاب دانستند و اعلام کردند که من از تیم مذاکره‌کننده حمایت می‌کنم... این حمایت کاملا طبیعی است چراکه تیم مذاکره‌کننده در حال مذاکره با دشمن است. وقتی سربازی را به جبهه فرستادید، باید این سرباز را از نظر لجستیک و تدارکات حمایت کرد. در عین حال رهبری چندین بار هم گفتند که من به مذاکرات خوشبین نیستم. آیا این دو قابل جمع است؟ خیر. من می‌خواهم بگویم که رهبری از مذاکرات حمایت می‌کنند تا اگر زمانی مذاکرات به نتیجه نرسید، دشمن سواستفاده نکند و باج‌خواهی و زیاده‌خواهی خود را به دوش ایران بیاندازند و بگویند چون رهبری ایران حمایت نکرد، مذاکرات شکست خورد. رهبری نظام حمایت کردند تا ماهیت دشمن روشن شود. تردیدی نداشته باشید که این روند به توافقی منجر نمی‌شود. اگر توافقی صورت نگیرد، این عدم توافق موجب شکست روحانی می‌شود؟ به نظرم به جهت خطای استراتژیک آقای روحانی، دولت بعد از عدم توافق در آذرماه، دچار دست‌اندازهای بسیاری جدی‌ خواهد شد. این دست‌اندازها در کدام عرصه‌ها بیشتر خواهد بود؟ در حوزه اقتصاد و سیاست داخلی مشکلات جدی خواهد بود. دولت آقای روحانی برای حوزه‌های اقتصادی و سیاست داخلی برنامه‌ جدی نداشته و همه موضوعات را به زلف سیاست خارجی گره زده و تصور کرده می‌تواند این پروژه را به پیش ببرند تا از سرریز ارتباط با غرب برای حوزه‌های اقتصادی و سیاست داخلی استفاده کنند؛ چراکه نگاه دولت به مذاکرات صرفا محدود به مسئله هسته‌ای نبوده است. مگر چه نگاهی بوده؟آقایان به همکاری راهبردی با غرب می‌اندیشند. اگر حرف‌تان هم درست باشد، آقای روحانی هم از همان زمان انتخابات، شعار تعامل‌ با دنیا را سر می‌دادند. تعامل با همکاری راهبردی متفاوت است. چون اینها نگاهی فراتر از مسئله هسته‌ای داشتند، تمامی تخم‌مرغ‌ها در این سبد قرار دادند و تصور کردند از سرریز همکاری راهبردی با امریکا، منافع اقتصادی بدست می‌آید و می‌توانند نقاط ضعف در سایر حوزه‌ها را بپوشانند. این باعث شد تا دچار خطای محاسباتی در تعیین استراتژی بشوند و با توجه به فضایی که امروز در مذاکرات داریم، بعید می‌دانم به این راحتی بتوانند خطایشان را جبران بکنند. شما در صحبت‌هایتان گفتید که بحث مذاکرات برای دولت بیش از مسئله هسته‌ای است و دولت به تعامل به غرب می‌اندیشد. اگر نگاهی به عملکرد آقای احمدی‌نژاد کنیم، می‌بینیم که در ایشان در چهار سال اولشان، وارد یک فضای پر از تنش شدند و به قول خودشان، دیپلماسی تهاجمی را به راه انداختند ولی در چهار سال دوم دولت‌شان، دیگر از آن تنش‌ها و اقدامات جنجالی خبری نبود بلکه ایشان بیشتر به اصول دیپلماسی پایبند بود و به سران غربی نامه می‌نوشت... نامه که در دولت نهم نوشته شد. بهرحال در چهار سال دوم، ایشان هم از بهبود و تعامل با غرب بدشان نمی‌آمد... این حرف به طور کلی صحیح نیست. نگاه آقای احمدی‌نژاد در دولت دهم، در امتداد نگاه دولت نهم بود. ایشان یک نگاه انسان‌محور در سیاست خارجی دارد که خروجی آن موضوع راهبردی مدیریت مشترک جهانی است که طی آن، همه کشورها باید در مدیریت جهان سهیم شوند. استراتژی‌ دیپلماسی آقای احمدی‌نژاد در طول دولت نهم و دهم تغییری نیافت، هرچند محیط بین‌الملل و شرایط داخلی در دولت دهم نسبت به دولت نهم تغییر کرد. پس منکر هرگونه تغییر در احمدی‌نژاد هستید؟ آقای احمدی‌نژاد در تاکتیک‌ها متکامل‌تر شدند ولی در اصول و راهبرد تغییری نکردند. ولی در سال‌های پایانی ریاست‌جمهوری‌شان دیگر از آن اقدامات و حرف‌های جنجالی‌ای مانند مسئله هولوکاست شاهد نبودیم. سوالات ایشان درباره هولوکاست همچنان پابرجاست و در عین حال بی‌پاسخ از طرف غرب. دیدید که در راه‌پیمایی روز قدس امسال نیز به این سوالات اشاره کردند. آقای احمدی‌نژاد در بحث هولوکاست فقط چند سوال مطرح کرده‌اند و هیچ وقت به دنبال تنش‌زایی نبودند... ولی در عمل، آنچه رخ می‌داد تنش‌زایی بود و چهار قطعنامه علیه کشورمان صادر شد. اینها بازنمایی رسانه‌ای است. اگر آقای احمدی‌نژاد، آن سوالات درباره هولوکاست را نمی‌پرسید هم باز آن قطعنامه‌ها صادر می‌شد. در عین حال یادتان باشد که مسئله‌ای که اقتصاد کشور ما را مختل کرد قطعنامه‌های مورد نظر شما نبود، بلکه مسئله تحریم بانک مرکزی در زمستان1390 و بعد از اتفاق مشکوک اشغال سفارت انگلیس در تهران، اقتصاد ایران را زیر ضرب برد و گرنه تا آن زمان تحریم‌ها فشار کمرشکنی وارد نکرده بودند. شما اشغال باغ قلهک را اقدامی مشکوک دانستید. این اقدام را برای برای به زمین زدن احمدی‌نژاد می‌دانید؟ نتیجه این عمل، تحریم بانک مرکزی ایران بود. به نظرم عاملان این اقدام خواسته یا ناخواسته، به انگلیس و غرب پاس گل دادند. دومین خطای استراتژیکی که گفتید حسن روحانی در این مدت انجام داده است، این بوده که وی هویت مقابل خود را محمود احمدی‌نژاد تعریف کرده است و بر این اساس به تخریب دولت قبل عمل کرده اما خیلی از حامیان ایشان می‌گویند دولت روحانی باید آنچه در هشت سال گذشته رخ داده را به مردم بیان کند؛ مثلا بگوید که میزان تورم، رشد کشور و... دولت آقای روحانی در حوزه اقتصادی هیچ نسخه جدیدی ندارد و عملا همان سیاست‌های اقتصادی آقای احمدی‌نژاد را دنبال می‌کند که قبل از حضور در دولت مداوما به همان سیاست‌ها حمله می‌کردند! آقای نوبخت زمانی که خارج از دولت بود می‌گفت اگر هدفمندی یارانه‌ها اجرا بشود، تورم به 500 درصد می‌رسد! ولی همین آقای نوبخت وقتی به دولت می‌آید و می‌خواهد فاز دوم هدفمندی را اجرا کند، می‌گوید تورم چندانی نخواهیم داشت! آقای نهاوندیان زمانی که خارج از دولت بود به رهبری نامه می‌نوشت که دولت آقای احمدی‌نژاد یارانه تولید را نمی‌دهد، اما مگر دولت آقای روحانی به تولید یارانه داد؟ آقای روحانی و تیمش چون پس از سال 84 دیگر هیچگاه فکر نمی‌کردند به راس دولت برسند، هشت سال علیه آقای احمدی‌نژاد سیاه‌نمایی کردند ولی وقتی به دولت آمدند، دیدند که تصمیمات آقای احمدی‌نژاد منطبق بر اصول کارشناسی بوده است و آقایان فقط شعار سیاسی می‌دادند. مگر نمی‌گفتند آقای احمدی‌نژاد قانون بهبود فضای کسب و کار را تعطیل کرده و شورای گفت‌وگو را برگزار نمی‌کند، حال بروید از آقای نهاوندیان بپرسید که در یک سال اخیر چند جلسه شورای گفتگو برگزار شده است؟ من به شما می‌گویم. در یکسال اخیر حتی یک جلسه از شورای گفت‌وگو هم برگزار نشده است. مگر آقایان مداوما نگفتند که آقای احمدی‌نژاد سازمان مدیریت را منحل کرد، پس حالا که دولت دستشان است چرا سازمان مدیریت را احیا نمی‌کنند؟ متاسفانه آقای روحانی به خاطر آنکه آقای هاشمی را راضی کند، مجبور شده هویت مقابل خودش را آقای احمدی‌نژاد قرار بدهد. اگر کسی دلسوز آقای روحانی بود، به ایشان می‌گفت که شما نباید این کار را بکنید ولی آقای روحانی به دلیل ملاحظاتی که با آقای هاشمی دارد، ناچار است هویت مقابل خود را آقای احمدی‌نژاد قرار دهد و همین رفتار، پاشنه آشیلش خواهد بود. با این روند اعتقاد دارم که آقای روحانی در سال 96 به سختی می‌تواند رای سال 84 آقای هاشمی را هم تکرار کند، یعنی رایش به 10 میلیون هم نمی‌رسد و شاید اولین رئیس‌جمهوری باشد که در دور دوم انتخاب نشود. آقای روحانی در چه زمانی رای نمی‌آورد؟ وقتی رقیبش در انتخابات سال 96، احمدی‌نژاد باشد؟ اعتقاد دارم اگر در سال 96 مجموعه‌ای با بینش، منش و روش آقای احمدی‌نژاد مقابل آقای روحانی قرار بگیرد، آنگاه آقای روحانی اولین رئیس‌جمهوری خواهد بود که دور دوم ریاست جمهوری را نمی‌بیند. به عنوان یکی از نزدیکان آقای احمدی‌نژاد، فکر می‌کنید ایشان در انتخابات سال 96 کاندیدا می‌شود؟ آقای احمدی‌نژاد دیگر اراده معطوف به قدرت ندارد و تا آنجا که می‌دانم به هیچ عنوان قصد کاندیداتوری یا برنامه‌ریزی در هیچ انتخاباتی را ندارند. البته این تحلیل شخصی بنده و مربوط به امروز است و از آینده خبری ندارم و نمی‌دانم چه اتفاقی خواهد افتاد. در چه شرایطی آقای احمدی‌نژاد در انتخابات سال 96 شرکت می‌کند؟ اگر آقای احمدی‌نژاد مجدداً رئیس‌جمهور شود، چیزی بر فضائل ایشان افزوده نمی‌شود. اما احتمالا اگر آقای احمدی‌نژاد احساس کنند که منافع مردم و انقلاب با تداوم شرایط کنونی به طور جدی به خطر می‌افتد و ایشان می‌توانند از منافع مردم و انقلاب صیانت کنند، نقش‌آفرین خواهند بود ولی امروز ممکن است که این تلقی را نداشته باشند. اگر آقای احمدی‌نژاد در چهار سال دیگر قصد کند که کاندیدا شود. آیا اصولگرایان که به قول شما هر کاری کردند تا آقای احمدی‌نژاد به زمین بزنند، چه می‌کنند؟ آنها که چاره‌ای ندارند. از قضا، اصولگرایان اگر می‌خواهند مجددا به قدرت بازگردند باید دعا کنند تا آقای احمدی‌نژاد راضی به کاندیداتوری شود. اگر اصولگرایان می‌خواهند آقای روحانی در سال 96 رئیس‌جمهور نشود باید حتما به دنبال آقای احمدی‌نژاد بیایند چراکه کسی را برای رقابت با آقای روحانی ندارند. اینکه مسائلی نظیر دادگاه احمدی‌نژاد از سوی اصولگرایان ایجاد شده، فکر نمی‌کنید به خاطر این است که اصولگرایان عزمشان را جزم کرده‌اند تا احمدی‌نژاد دیگر در صحنه سیاست کشور نباشد؟ برای پاسخ به سوال شما لازم است اصولگرایان را تفکیک کنیم. اصولگرایان یک بدنه کوچک حزبی‌ - رسانه‌ای دارند که بخشی از اینها رابطه خوبی با آقای احمدی‌نژاد ندارند. در عین حال جریان اصولگرایی یک بدنه اجتماعی ده میلیونی هستند و این سازمان رای به آقای احمدی‌نژاد سمپاتی و علاقه شدید دارد و با آقای احمدی‌نژاد احساس همذات‌پنداری می‌کنند. چه بخش کوچک حزبی اصولگرایی بخواهد یا نخواهد این بدنه بزرگ کاملا در سبد رای آقای احمدی‌نژاد مستقر است. به ویژه اگر آقای احمدی‌نژاد بخواهد با جریان آقای هاشمی رقابت علنی بکند، قطعا در آن زمان، سازمان رای بدنه اجتماعی اصولگرایی کلا در سبد رای آقای احمدی‌نژاد قرار می‌گیرد. آقای احمدی‌نژاد تا کی ‌می‌خواهند سکوت کنند؟فعلا سکوت ایشان ادامه دارد مگر اینگه ایشان به جمع‌بندی جدیدی برسند. فکر می‌کنید کی سکوت‌شان را می‌شکنند؟نمی‌دانم اما شاید در آینده آقای احمدی‌نژاد ضروری ببینند برای آگاهی افکارعمومی نکاتی را بیان کنند. ارزیابی خودتان از سکوت آقای احمدی‌نژاد چه بوده است؟ سکوت ایشان تا الان نتایجی خوبی داشته است ولی باید مقداری زمان گذشت و نتایج عملکرد دولت فعلی مشخص و فاصله واقعی بین ادعاها و عملکردها روشن شود. به نظرم اگر فضای شفاف‌تر شود، می‌توان از این سکوت عبور کرد. درباره جلسات آقای احمدی‌نژاد با وزرا و مدیرانش هم صحبت می‌کنید. این جلسات طبیعی است. آقای ناطق‌نوری با گذشت 30 سال از زمانی که وزیر کشور بوده‌اند، هنوز جلساتشان را با استاندارانشان برگزار می‌کند. این جلسات، بیشتر جلسات عاطفی است و آقای احمدی‌نژاد هیج جلسه سازمان‌یافته‌ای ندارد. پس تشکیل دولت در سایه را تکذیب می‌کنید. ایشان به هیچ وجه به دنبال دولت در سایه نیست. ارزیابی‌تان از انتقاداتی که اصولگرایان به دولت آقای روحانی می‌کنند، چیست؟ به نظرم یکی از خطاهایی که اصولگرایان دارند، این است که عرصه انتقاد از دولت آقای روحانی را به عرصه‌های فرعی می‌آورند. ما نباید تضاد اصلی‌مان با آقای روحانی را فراموش کنیم. ما دو تضاد اصلی با دولت آقای روحانی داریم: تضاد اول در عرصه استقلال‌خواهی است که ناشی از رفتار تیم دولت در مذاکرات هسته‌ای است و تضاد دوم در عرصه عدالتخواهی است که ناشی از رویکردهای تیم دولت یازدهم در عرصه اقتصادی است، هرچند تا امروز به دلیل اولویت‌دهی به مذاکرات هسته‌ای نتوانسته‌اند این رویکرد پیاده کنند اما گفتمان اقتصادی دولت آقای روحانی، بازتولید گفتمان اقتصادی دولت آقای هاشمی است؛ در واقع دولت آقای روحانی، دولت دوم آقای هاشمی است. به نظرم اصولگرایان به جای آنکه انتقاداتشان را به عرصه‌های فرهنگی ببرند که در شرایط امروز یک تضاد فرعی است، باید به تضاد اصلی یعنی تضاد بر سر مفاهیم استقلال و عدالت بپردازند. در اینجاست که می‌توان دولت را به شکل جدی به نقد کشاند و نقاط ضعف دولت آقای روحانی را برای مردم روشن کرد. آحاد جامعه هم به این تضادها، حساس هستند و برای همین است که دولت آقای روحانی هم تمایل دارد که انتقادات به دولت یازدهم از عرصه فرهنگی فراتر نرود. دلیلش چیست؟ اگر انتقادات به دولت یازدهم به عرصه فرهنگی محدود شود، دولت می‌تواند خلاهایش را در سایر حوزه‌ها از منظر افکار عمومی بپوشاند و در عین حال می‌تواند اقبال بخشی از اقشار اجتماعی که طالب آزادی‌های اجتماعی و فرهنگی بیشتر هستند را جلب کند. وقتی با حملات اصولگرایان در عرصه فرهنگی به دولت آقای روحانی، تصویر این دولت، به عنوان دولتی با دروازه‌های باز فرهنگی - اجتماعی ترسیم شود - که البته در واقع امر اینگونه نیست -، بخشی از اقشار اجتماعی از این تصویر دولت استقبال می‌کنند. بنابراین چنین شیوه‌ای برای مواجهه با دولت یازدهم خطای راهبردی جریان اصولگراست. اصولگرایان اگر می‌خواهند در مواجهه با دولت یازدهم موفق باشند، باید به نقاط ضعف واقعی و پاشنه آشیل اصلی دولت آقای روحانی، یعنی سیاست خارجی و اقتصاد بپردازند. آقای احمدی‌نژاد برای انتخابات مجلس سال 94 برنامه‌ای دارد؟ آقای احمدی‌نژاد هیچ برنامه‌ای برای هیچ انتخاباتی ندارند و قطعا در انتخابات مجلس بعدی هم حضور سازمان‌یافته‌ای نخواهند داشت. البته ممکن است برخی از وزرای ایشان با تصمیم شخصی در مناطقی که مقبولیت بومی و منطقه‌ای دارند، مثل آقای نیکزاد در اردبیل یا آقای شیخ‌الاسلام در چالوس در انتخابات حضور پیدا کنند که البته در این رابطه هم هنوز هیچ جمع‌بندی وجود ندارد. دلیل این عدم حضور سازمان‌یافته چیست؟ واقعیت ساختار سیاسی کشورمان این است که همیشه مجلس به نوعی تابع دولت می‌شود. اگر الان نیز نگاه کنید، مشاهده می‌کنید که بخش مهمی از مجلس با دولت آقای روحانی همراه شده است. تا قبل از سال 90 نیز مجلس با دولت آقای احمدی‌نژاد همراه بود. اگر آقای احمدی‌نژاد در انتخابات سال 96، کاندیدا نشود، احتمال دارد از کاندیدایی حمایت کنند؟ نمی‌دانم. آقای داوری! شما ریاست مجتمع هما (هواداران مردمی احمدی‌نژاد) را برعهده دارید. هما براساس چه سازوکاری راه‌اندازی شده است؟ بنده ریاستی در مجتمع هما ندارم. بیشتر نقش بنده نقش هماهنگ‌کننده است چون سازوکار درونی هما یک سازوکار کاملا خودجوش، درونی و از پایین به بالاست... می‌توان گفت هما حزب آقای احمدی‌نژاد است؟ به هیچ وجه. مجتمع هما با دفتر آقای احمدی‌نژاد هیچ نوع ارتباط سازمانی و ساختاری ندارد. هما مجموعه‌ای است که از پائین شکل گرفته و بخش کوچکی از بدنه نیروهای هوادار آقای احمدی‌نژاد که در مناطق مختلف کشور، در وبلاگ‌ها، در شبکه‌های اجتماعی و... فعال هستند و نیاز داشتند تا هماهنگی‌ها و هم‌افزایی‌هایی صورت گیرد را به هم پیوند داده است. آیا هما بدنه رای و ستاد آتی آقای احمدی‌نژاد در سال 96 خواهد بود؟ هما برای فعالیت سیاسی برنامه‌ای ندارد و نگاه‌مان غالبا فرهنگی و اجتماعی است. تا حالا چه اقداماتی مجمتع هما داشته است؟ تا الان یک فراخوان و ثبت‌نام اولیه داشته‌ایم و توانسته‌ایم برنامه‌های آموزشی محدودی هم برگزار کنیم. در حال حاضر سازماندهی و برنامه‌ریزی مطالعاتی و پژوهشی در برخی از حوزه‌ها را برای شناخت بهتر شرایط ایران و منطقه تکمیل کرده‌ایم. شما در بخشی از این مصاحبه بیان کردید که آقای روحانی برای رضایت‌خاطر آقای هاشمی هویت مقابلش را احمدی‌نژاد تعریف کرده است. حال اگر آقای روحانی این کار را به قول شما انجام ندهد، به نظر شما آقای هاشمی چه می‌کند؟ آقای روحانی، هویتی مستقل از آقای هاشمی ندارد و می‌توان دولت آقای روحانی را سایه‌ای پررنگ از دولت آقای هاشمی دانست. آقای هاشمی ایستاده که دولت آقای روحانی تولید شده است و گرنه آقای روحانی بدون برنامه‌ریزی آقای هاشمی، نمی‌توانست حتی خواب ریاست جمهوری را هم ببیند. رابطه اصلاح‌طلبان را با دولت آقای روحانی را چطور ارزیابی می‌کنید؟ اصلاح‌طلبان آقای روحانی را بیشتر به مثابه یک محلل و نه یک متحد نگاه می‌کنند. واقعیت این است که نظام بعد از فتنه 88، اصلاح‌طلبان را سه طلاقه کرد، حالا اصلاح‌طلبان می‌خواهند از محلل شدن آقای روحانی مشکل سه‌ طلاقه بودنشان را حل کنند. اینکه اصولگرایان می‌گویند اصلاح‌طلبان و روحانی به مشکل و جدایی برمی‌خورند را قبول دارید؟ در میان مدت این اتفاق نمی‌افتد. امروز آقایان خاتمی و هاشمی، که جریان اصلاحات و اعتدال را هدایت می‌کنند یک روحند در دو بدن. هر چند در بدنه اجتماعی اصلاح‌طلبان یکسری گلایه‌ها و غرغرها وجود دارد ولی این غرغرها نمی‌تواند در استراتژی کلان‌ این دو جریان اثرگذار باشد. ارزیابی‌تان از آینده سیاسی آقای مشایی چیست؟ آقای مشایی از خرداد سال گذشته کاملا از عرصه سیاسی خود را به عرصه فرهنگی منتقل کردند و مشغول مطالعات و پژوهش‌های فرهنگی هستند. احتمال برگشت‌شان به عرصه سیاست وجود دارد؟ اصلا. ایشان به هیچ‌وجه علاقه‌ای برای درگیر شدن با سیاست ندارند. اگر سال پیش هم کاندیدا شدند، به دلیل اصرار آقای احمدی‌نژاد بود. جنس آقای مشایی، جنس فرهنگ است. به فرض اینکه آقای احمدی‌نژاد در سال 96 در انتخابات حضور یابند و رئیس‌جمهور نیز شوند، آقای مشایی به عرصه دولت و سیاست باز می‌گردند؟ بعید می‌دانم آقای مشایی انگیزه‌ای برای کار اجرایی داشته باشند.
کد خبر: ۴۵۰۴   تاریخ انتشار : ۱۳۹۳/۰۷/۰۸